مجید فرامرزی کارشناس عکاسی در یادداشتی نوشت: عکاسی مستند نه صرفاً بهعنوان ابزاری برای ثبت تصویر، بلکه امکانی برای حفظ حافظه کالبدی آثار تاریخی به شمار میآید؛ حافظهای که میتواند در تحلیل، بازسازی، آموزش و صیانت نقش مؤثری ایفا کند. نوشتار حاضر، با تکیه بر ظرفیتهای علمی و میانرشتهای عکاسی مستند، بر ضرورت رویکردی هدفمند در مستندسازی تصویری تأکید دارد؛ رویکردی که به جای اتکا بر جذابیتهای بصری یا بازنماییهای سلیقهای، بتواند نقشی ماندگار در زنجیره شناخت و حفاظت از معماری تاریخی ایفا کند.
در هفته میراثفرهنگی، بار دیگر چشمانداز مواجهه ما با آثار تاریخی در مرکز گفتوگوها و تأملات قرار میگیرد؛ اما در میان تمامی ارکان مرتبط با حفاظت، شناخت و معرفی بناهای تاریخی، آنچه اغلب در حاشیه میماند، جایگاه بنیادین عکاسی مستند به مثابه یک ابزار علمی، ثبتکننده و تفکربرانگیز است. عکاسی از بناهای تاریخی، اگر بهدرستی و با معیارهای تخصصی انجام گیرد، نه تنها تصویری گذرا از ظاهری زیبا نیست، بلکه سندی بصری برای مطالعه، تطبیق، بازسازی و حتی شناخت لایههای فراموششدهی تاریخ معماری میراثفرهنگی به شمار میرود.
امروزه، در جهانی که میراثفرهنگی بیش از پیش در معرض تهدیدهای طبیعی، انسانی و ساختاری قرار گرفته، هر قاب عکاسانهای که با نگاهی تحلیلی و روشمند ثبت شود، ارزشی معادل یک سند تاریخی دارد. این سند، نه در معنای گواهی صرف، بلکه در نسبتاش با زنجیرهای از دیگر دادههای میراثشناختی(همچون سایر عکسها)، میتواند در بازسازی تاریخ، شناخت آسیبها، مستندسازی مراحل مرمت، و همچنین آموزش نسلی تازه از معماران و مورخان معماری، به کار گرفته شود.
بیگمان یکی از برجستهترین کارکردهای عکاسی از بناهای تاریخی، ایجاد نوعی ماندگاری بصری بیجانشین است. در جهانی که در برابر فرسایش طبیعی، زلزله، آتشسوزی، یا تخریبهای انسانی آسیبپذیر است، هیچ بنایی حتی در اوج شکوه سازهای خود از نابودی مصون نیست. آنچه در برابر این ناپایداری اجتنابناپذیر قد علم میکند، نه حافظه انسانیست و نه بازسازیهای متأخر، بلکه تصاویر مستندیست که دقیق، جزئینگر، بیواسطه و از منظر عینی و زمانمند، کالبد بنا را ثبت کردهاند. این تصاویر، در واقع آخرین گواههای بصریاند بر چیزی که ممکن است تنها در کسری از ثانیه توسط بلاهای طبیعی یا انسان ساخت از صفحه جغرافیا و تاریخ حذف شود.
برخلاف طراحیهای معمارانه، نقاشیهای ذهنی یا مدلسازیهای دیجیتال، عکاسی مستند بهواسطه اصالت لحظه ثبت، میزان نوری که بر سطوح تابیده، کیفیت مصالح، نشانههای فرسایش، رنگهای واقعی و بافتهای اصیل، واقعیتی را به تصویر میکشد که در هیچ بازنمایی دیگری به این دقت و اصالت دستیافتنی نیست. حتی دقیقترین مدلهای ترسیمی نیز برآمده از نوعی تفسیر یا بازسازی ذهنیاند؛ حال آنکه عکس مستند، «امر واقع» را در زمان معین، با حضور خویش تثبیت میکند. از همینروست که در تاریخ نگهداری از آثار معماری، گاه یک عکس آرشیوی کهنه، کلید بازسازی یک طاق فروریخته یا نمای ازدسترفته را در اختیار قرار داده است؛ جایگزینی که هیچ دست طراحیشده انسانی، در همان سطح از دقت، توان بازآفرینی آن را ندارد.
در همین زمینه، اشارات پراکنده اما پرمعنایی که نویندگانی چون سوزان سونتاگ در باب عملکرد دوگانه عکاسی– هم به مثابه مستندسازی و هم بهمثابه تعبیر بیان کردهاند، اهمیت این موضوع را برجستهتر میسازد. سونتاگ با نگاهی نقادانه، میان عکاسی بهعنوان ابزاری برای «دیدن» و «فهمیدن» تمایز قائل میشود. آنچه ما در حوزه میراثفرهنگی به آن نیازمندیم، دقیقاً همین مرحله دوم است: عکسی که نه صرفاً چشم را مجذوب کند، بلکه ذهن را درگیر ساخته و بر وجه کاربردی آن تأکید کند.
از این منظر، عکاسی مستند از ابنیه تاریخی، نوعی عملکرد علمی و میانرشتهای است. این عملکرد، مستلزم درک صحیح از ساختار، جزئیات معماری، آسیبشناسی، بافت محیطی، و سیر تحول کالبدی بناهاست. عکاس مستند، بهویژه در حوزه میراثفرهنگی، باید همزمان با دانش فنی دوربین، به فهم عمیقی از مفاهیم معماری، باستانشناسی و تاریخ بومی نیز مجهز باشد. تصویری که بدون درک، تنها به نیت ترکیببندی زیباشناسانه ثبت میشود، نمیتواند در زمره اسناد تخصصی قرار گیرد.
در نسبت میان عکاسی و میراثفرهنگی، آنچه بیش از هر چیز مغفول مانده، نه وجه زیباییشناختی تصویر، بلکه توانمندی بنیادین آن در تثبیت و حفظ ساختارهای فراموششونده معماری است. هر عکس مستند از یک بنای تاریخی، نه صرفاً ثبت یک صحنه ایستا، بلکه نوعی بازمانده بصری از لحظهایست که دیگر تکرار نخواهد شد. تصاویر، گاه واپسین گواهیهایی هستند از حضور کالبدی یک اثر، پیش از آنکه تغییرات اقلیمی، فرسایش ساختاری، یا بلایای طبیعی آن را از جغرافیای فرهنگی حذف کنند.
در این میان، ضرورت مستندسازی نظاممند ابنیه تاریخی بهواسطه ابزار عکاسی، باید بهعنوان بخشی از راهبردهای اساسی صیانت از میراثفرهنگی تعریف شود. عکاسی مستند، همانگونه که نقشهبرداری، آزمایش مصالح یا تحلیل باستانشناختی واجد دقت علمی است، باید بهعنوان سندی اولیه و بیواسطه در خوانش ساختار، تزئینات، آسیبدیدگیها و تحولهای بنا تلقی شود. از طریق چنین فرایندی است که میتوان امکان بازسازی دقیق، تحلیل مقایسهای، و حتی مداخلههای حفاظتی را بر بنیانی مستدل استوار ساخت.
افزون بر آن، در مواجهه با ناپایداریهای اجتنابناپذیر از جمله زلزله، سیل، یا فرسودگی تدریجی مصالح هیچ ابزار تصویری بهاندازه عکاسی، توان انتقال خالص و بیتفسیرِ وضعیت عینی بنا را ندارد. طراحی، بازسازی یا مدلسازی دیجیتال، هرچند شدیداً کاربردی، همواره واجد درجهای از بازنمایی ذهنیاند؛ حال آنکه تصویر ثبتشده در بستر زمان واقعی، با تمامی جزئیات نوری، سطحی و فضاییاش، سندی است که هیچ دست بازآفرینندهای بدان دقت و بیطرفی نمیرسد.
عکاسی از میراث معماری، اگرچه با بهرهگیری از زیبایی بصری میتواند در جلب گردشگران و ایجاد انگیزهای فرهنگی سهمی انکارناپذیر ایفا کند، اما نباید به این جنبه تقلیل یابد. در میان تمامی ابزارهای مستندسازی، هیچ رسانهای بهاندازه عکاسی، توان ثبت بیواسطه، بدون تفسیر و واقعگرایانه یک بنای تاریخی را ندارد. تصویر عکاسانه، سندی قطعی است از چیزی که ممکن است در چشمبرهمزدنی از میان برود؛ گواهی نهایی بر آنچه در یک لحظه خاص، در نوری خاص، و در وضعیتی منحصربهفرد وجود داشته است. آنچه دیگر روشهای بازنمایی از طراحیهای معمارانه تا بازسازیهای دیجیتال تنها میکوشند بازآفرینیاش کنند، در قاب عکس مستند، با تمام جزئیات کالبدی و نشانههای زوال، برای همیشه تثبیت شده است. از اینرو، رسالت عکاسی نه صرفاً در زیباییسازی، بلکه در حفظ بیچونوچرای واقعیت، معنا و اصالت است
انتهای پیام/

نظر شما